زمان مطالعه: 5 دقیقه

پول، بازار، سرعت و خستگی همه عواملی هستند که می توانند بهترین ایده کسب و کار را خراب کنند.

من عاشق بنیانگذاران بی سابقه هستم. آنها ایمانداران واقعی ای هستند که تمرکزشان را روی ساختن آینده ای بهتر به پشتوانه ایده های بهتر قرار داده اند. آنها با ثبات و اشتیاق خود برای ورود به صحنه و نبرد با نظاره‌گران ضرر و شکست، آماده شروع یک کسب و کار هستند.

آنها هنگامی که موفق می شوند، غالباً به واقع جهان – و ترازهای بانکی بسیاری از افراد اطرافشان – را تغییر می دهند. به همین خاطر است که من آنها را دوست دارم و با کمال احترام می گویم: آنها اشتباهات زیادی مرتکب می شوند. و بسیاری از اوقات مرتکب همان اشتباهاتی می شوند که هزاران بنیانگذار بی سابقه قبل از آنها مرتکب آن شده اند.

به عنوان یک وکیل که در به انجام رساندن صدها مورد تأمین مالی سرمایه گذاری های خطرپذیر و معاملات شکل دهنده – یا منحل کننده – شرکت های مربوطه، با مشتریان کار کرده ام، تماشای بنیانگذاران بی سابقه ای که رویای خودشان را راه می اندازند، می تواند همانند تماشای قدم نهادن آنها در یک خیابان شلوغ به نظر برسد. آنها ممکن است از خطرات مجاور خود آگاه نباشند، بینش خوبی در این مورد ندارند که برای ایمن ماندن از چه چیزهایی باید اجتناب کنند و مرتکب همان اشتباهات مرگباری شوند که بسیاری دیگر از بنیانگذارانی که در آن جاده پر ازدحام قدم گذاشته اند، مرتکب شده اند. که البته این می تواند باعث مرگ شرکت ها شود.

بنابراین در اینجا برخی از اشتباهات متداول که بنیانگذاران بی سابقه در هنگام ورود مشتاقانه به ترافیک، باید به دنبال خودداری از آنها باشند، آورده شده است:

  1. نادیده گرفتن ریسک بازار هنگام شروع کسب و کار

نادیده گرفتن یا کم گرفتن ریسک بازار، بزرگترین دلیل شکست شرکت ها است. بیشتر بنیانگذاران تأکیدی بیش از حد بر کامل کردن پلتفرم های فنآوری خود دارند – که با توجه به اینکه بسیاری از بنیانگذاران فنآوری‌گرایان پرشوری هستند قابل فهم است – و بر اطمینان حاصل کردن از اینکه این پلتفرم ها ارزش تجاری واقعی دارند، تأکید کافی ندارند. اما کتاب “موفق ترین استارت آپ های آمریکا: درس هایی برای کارآفرینان” از مکس فینگر و اولیور سمور، که یکی از کتاب های مورد علاقه من است، توضیح می دهد: “بسیاری از استارت آپ ها با یک محصول یا فناوری در جستجوی راه حل، پول زیادی را هدر می دهند.” اما این اشتباه در مورد بازار است که مرگبار است، نه فنآوری. به گفته نویسندگان، یک روش بهتر این است که شش ماه به مکالمه با مشتریان بالقوه بپردازید تا نیازهای آنها را درک کرده و اعتبار ایده خود را تأیید کنید.

  1. دریافت مشورت غلط

صحبت کردن، یا همانطور که ویلیام شکسپیر در اتللو می گوید: “ور زدن محض بدون تمرین”، ارزان است. اینها در دره سیلیکون که مشاوره استارت آپی در آن بسیار، اما اغلب اشتباه است، سخنی است که می توان با آن زندگی کرد. این یک حقیقت است که بیشتر تقاضا برای افراد با بینش های باارزش بسیار زیاد است، در حالی که کسانی که وقت زیادی برای مشاوره دادن دارند معمولاً ارزش زیادی برای انتقال ندارند. هنگام مشاوره گرفتن، منبع را در نظر بگیرید و پاسخ خود را متناسب با آن بسنجید.

  1. چشم پوشی از بازخورد سازنده

بنیانگذاران باید مراقب نادیده گرفتن بازخورد یک سرمایه گذار خطرپذیر یا یک مشتری بالقوه که عمیقا با شرکت شما درگیر شده است، اما با اینکه در حال حاضر در آن سرمایه گذاری کرده یا محصولتان را خریده است، نهایتاً تصمیم به ترک گرفته است، باشند. برای مثال یکی از موفق ترین شرکتهای مشتری من سالها برای تبدیل به پول یک محصول فوق العاده محبوب تلاش کرد. آنها سرانجام به لطف مشاوره رندی کومیسار در کلاین پرکینز، یک مدل قیمت گذاری توسعه دادند که به موفقیت آنها کمک کرد. او از سرمایه گذاری در این شرکت صرف نظر کرده بود و معتقد بود احتمال کسب الزامات آنها بسیار اندک است. اما رندی بر اساس تجربه مرتبط با صنعت چندین ساله خود، بینش هایی را در مورد چگونگی تبدیل به پول محصول شرکت ارائه داد. این مشاوره، حیاتی از آب در آمد و شرکت نیز به قدر کافی برای اجرای آن باهوش بود.

  1. عجله داشتن

بیشتر تحلیلگران استارت آپ ها پیشنهاد می کنند که شما باید اول باشید و سریع باشید – ابتدا وارد بازار شوید، بهترین استعداد خود را پیدا کنید و در حالی که سرمایه اتان را با خود به دیگ بخار می برید با اعتماد به نفس کامل پیش بروید. گاهی اوقات این درست است، اما من شرکت های بسیاری را دیده ام که بخاطر رشد سریع شکست می خورند. معقولتر است این است که سرمایه حفظ شود تا زمانی که شرکت بفهمد مشتری واقعاً چه می خواهد و در آن مرحله دل به دریا بزند! مات راجرز، بنیانگذار Nest، می گوید: “گرچه شرکت چشم انداز یک خانه متصل را داشت، اما ابتدا باید روی یک ترموستات تمرکز می کرد. هر بار یک قدم بردارید و مطمئن باشید که دستاوردها و نقاط عطف مهمی را در طول راه جشن خواهید گرفت.”

  1. استخدام یک تیم اشتباه

آل دیویس، مالک سابق Oakland Raiders، اغلب مورد انتقاد قرار می گرفت که شیفته سرعت است، نه مهارت فوتبالی. حتی وقتی که ظاهراً همه می دانستند که Raiders به تقویت دفاعی نیاز دارد، دیویس ترجیح می داد یک دریافت کننده جناح سریع بیاورد. احتمالاً به همین دلیل است که Raiders سی و پنج سال است که یک Super Bowl نبرده است. بطور مشابه بیشتر کارآفرینان بی سابقه افراد اشتباه استخدام می کنند. آنها مدیر فروش خود را خیلی سریع و مدیر محصول خود را خیلی دیر استخدام می کنند. آنها همچنین تمایل به استخدام پرسنل کلیدی با تجربه بسیار کم دارند و بیش از حد تحت تأثیر زمانی که فرد در یک استارت آپ موفق یا غول فناوری سپری کرده، قرار می گیرند. دو نفر می توانند در یک شرکت در کنار هم کار کنند و بسته به مشارکت، تأمل و تشخیص الگوهای خود با میزان تجربه‌ی کاملا متفاوتی خارج شوند. این نکته حائز اهمیت است که بر اساس نیازهای شرکت تصمیم بگیرید، نه رزومه های پر زرق و برق.

  1. دست بالا گرفتن چالش سرمایه اولیه (مرحله کشت)

بدست آوردن سرمایه اولیه چندان کار سختی نیست، بنابراین بنیانگذاران نباید بخاطر جذب یک سرمایه اولیه داغ بیش از حد به خود ببالند. تعداد بسیار کمی از شرکت ها فقط به این دلیل که نام های درست و حسابی در جدول سرمایه های داشتنه اند، موفق شده اند.

  1. دست کم گرفتن چالش افزایش جذب سرمایه سری A

جذب سرمایه سری A نقطه عطفی است که در آن بنیانگذار سرانجام می تواند فراتر از راه اندازی و به سوی ایجاد چشم انداز حرکت کند. این همچنین نشان دهنده پیدایش رابطه ای است که برای موفقیت شرکت حیاتی است – یک شریک سرمایه گذار خطرپذیر. (به یاد داشته باشید، شریک فردی مهمتر از سرمایه برای موفقیت شرکت است.) بنیانگذاران باید به طور جدی تلاش خود را برای تأمین مالی سری A به کار گیرند. دوستم، جیسون لمکین، نوشته است بنیانگذاران به یک تیم عالی، یک روند داده محور با برنامه های دقیق 18 ماهه، درکی واقعی از هزینه های جذب مشتری و سایر معیارهای درآمد، درکی دقیق از فضای رقابتی و یک نقشه راه واقعی محصول نیاز دارند. بهرحال این که حاصل کار واقعاً خوب باشد آسان نیست و چیزی نیست که بتوانید یک صبح هنگام قهوه خوردن آن را انجام دهید.

  1. خستگی ذهنی

بنیانگذاران فشار بزرگی را احساس می کنند. با توجه به اینکه بسیاری از آنها بیش از 80 ساعت در هفته کار می کنند و نمی توانند بدون بیدار شدن با عرق سرد، یک خواب کامل شبانه داشته باشند، این طبیعی است. آنها غالباً بیش از حد کار می کنند، تنها هستند و استرس دارند و این باعث خسارت هم به ظرفیت خلاقیت و هم به ظرفیت تحلیلی آنها می شود، که معمولاً تا زمانی که دیر نشده آن را احساس نمی کنند. بنیانگذاران به بالاست نیاز دارند – چیزی برای اهمیت دادن به آن، که با کار غیرمرتبط است – تا مبادا ناامیدی های اجتناب ناپذیر به نقاط بحرانی تبدیل شوند. افراد زیادی در اکوسیستم استارت آپی علایق خارجی را نشانه ضعف می دانند، اما این یک باور پوچ است.

هیچ کس فرمولی جادویی برای موفقیت یک بنیانگذار بی سابقه ندارد. اما اگر آنها بتوانند با خودداری از این هشت اشتباه، مسیر شرکت خود را از خطر پاک کنند، شانس دستیابی به آن دیدگاه تغییردهنده جهان به طور چشمگیری بالا می رود.